روان درماني با حيوانات دست آموز آپارتماني


 

نويسنده: بهنام اوحدي




 
نگهداري از حيوانات خانگي اين مشکل را به آساني غير قابل تصوري حل مي کند و کودک مي تواند با نگاهي همچون والد به حيوان خود، بردباري و شکيبايي جنسي را از گذر آموزش همين امر به حيوان غريزه منش، فرا گيرد و از درگير شدن در روابط جسورانه و گاه ويرانگر-به ويژه در سنين آغاز نوجواني و جواني- پرهيز نمايد. مفهوم«نگاه و نوازش خوب و بد» را به کامل ترين صورت مي توان در زمينه نگهداري از حيوانات خانگي دست آموز به کودک آموزش داد. در پرتو همدم و همدل بودن با سگ و اسب خوب تربيت شده مي توان به خوبي آموزه هاي ارزشمند انساني همچون صداقت، شرافت، نجابت و محبت را همان سال هاي شکل گيري بخش عمده شخصيت-يعني زير هشت يا ده سالگي- به کودک ياد داد. بايد دانست که عشق و وابستگي شيفته گونه سگ به آدمي نزديک ترين گونه عشق، صميميت و همبستگي به حالت مادرانه آن است و با بازنمايي آن مي تواند به درمانگر داده هاي فراواني از چگونگي ارتباط فرد با ابژه محبوب خردسالي اش ارائه نمايد. به اين ترتيب حيوان درماني-و به ويژه سگ- افزون بر اينکه به دليل واکنش سرشار و خونگرمانه اش، نقش تسکين دهي و آرامش بخشي بي رنگ و شتابان دارد، به خوبي در نقش يک«وسيله نقليه» براي تبادل افکار و احساسات ميان بيمار و نماي ابژه دلبسته عمل مي آيد. اين موجود زنده بسيار بيشتر و فراتر از يک عروسک پشمالو يا اسباب بازي بي جان اين نقش را ايفا مي کند. حيوانات به خوبي مهري سرشار را ارائه مي نمايند و در همين حال به دنبال جلب محبت اطرافيان خويش هستند. توانايي سگ و اسب در پاسخ به دستورات مي تواند به رشد و تکامل مهارت هاي لازم در بيمار هم چون«خود باوري» و«اعتماد به خويشتن» بينجامد. از اين رو، سود جستن از حيوانات درماني مي تواند«تجربه اي چند حسي» براي رشد و پيشرفت روان شناختي بيمار بر شمرده شود.
البت خود درمانگر نيز مي تواند جايگاه يک«شيء انتقالي» را پيدا کند، اما حيوانات-و به ويژه سگ و اسب- بهترين وسيله هاي انتقالي اند که بيمار به گونه اي گذرا احساسات، هيجانات و نيازهايش را با او در ميان مي گذارد تا رشد پيدا کرده و بتواند به سوي«استقلال و خود بسندگي دروني» بيشتري گام بر دارد. جالب آن جاست که در قياس با رابطه ميان بيمار و درمانگر، ارتباط بين بيمار و حيوان دست آموز کمتر پايه«وابستگي» بوده و بيشتر بر بنياد«اعتماد و پذيرش» استوار مي گردد. در چنين حالتي حيوان درماني درمانگر مي تواند هم چون فرآيندي افزوده شده بر انتقال افکار درمانگر به بيمار عمل کند؛ البته اين به آن معنا نيست که رابطه ميان حيوان و بيمار جايگزين ارتباط بيمار با درمانگر مي شود. تماشاي صميميت و نزديکي ميان درمانگر و حيوان درماني کلينيک او به تسهيل برقراري رابطه درماني و پيدايش اشتياق به حضور در جلسه هاي درماني مي انجامد. حيوان خانگي مي تواند ما را در گذار از لحظات دشوار زندگي ياري داده و به سوي شرايط بهتر و روزهاي آسوده تري سوق دهد. به ويژه اينکه روابط خوب ميان درمانگر و حيوان درماني اش مي تواند به روند درمان گسترش يافته و به پيدايش ارتباط نيرومند و اعتماد استوار درماني بين بيمار و درمانگر کمک فراواني نمايد. حس فرمانبرداري سگ مي تواند به باز آفريني احساس از دست رفته«خود ارزشي و خود بسندگي» بسيار کمک کند، در عين حال که يک«ارتباط آشکار و واقعي» و تمريني براي ارتباط با تجربه هاي زندگي واقعي است. کامياب شدن در آموختن يک کار خاص به حيوان-به ويژه سگ و اسب- با رشد احساس پيشرفت و تقويت تصور و درک خويش همراه است. بدين ترتيب، چنين بر همکنشي ميان آدمي و حيوان مي تواند به گونه اي پيوسته به تقويت کردار پسنديده و کم رنگ شدن رفتار ناپسند بينجامد. به ويژه فرد مي تواند مهرباني و وفاداري را در کنار يکديگر از سگ خود يا درمانگر به خوبي و همدلانه بياموزد. بنابراين«سود جستن از حيوانات درماني» مي تواند موجب تسهيل رشد رواني-اجتماعي طبيعي و يا بازسازي يک رشد رواني-اجتماعي آسيب ديده شود. در چنين رويکرد درماني اي، روان درمانگر کار آزموده مي تواند يک سري مداخلات ساختاري و زير ساختاري سودمند و اثر بخش را بر بيمار انجام دهد. اين رويکرد در شکل گروه درماني مي تواند به رشد و پيشرفت انسجام ميان اعضاي گروه بينجامد و در همين حال سرچشمه پديد آوردن«خودآگاهي» و دست يابي به بينش در آن ها شود. بر همکنش دو سويه ميان گروه و حيوان درماني، و بازتاب مشاهدات از سوي درمانگر بر اساس اين رويکرد درمان گروهي است.
سود جستن از حيوانات در درمان اختلالات رواني-رفتاري در زندانيان منجر به کاهش مشکلات رفتاري، کشمکش ها و ستيزه جويي ها، افزايش بر همکنش هاي مثبت بين زندانيان و نيز زندان بانان، پيدايش انگيزه براي رشد مهارت هاي زندگي اجتماعي در مجرمان، افزايش بردباري و شکيبايي در برابر ناکامي ها و به اين ترتيب کاهش خشونت و پرخاشگري شده است.
تجربه نگهداري گذرا از سگ هاي بد يا بي سرپرست از سوي افراد بزهکار به تقويت حس ارزشمندي و کرامت انساني آنان و کاميابي آن ها در انجام کاري خوب و سودمند انجاميده است.
مهرباني بي غل و غش و وفاداري هميشگي سگ همدم زندانيان و دم همواره جنبان او مي تواند براي زنداني آموزنده باشد. کوشش هاي پي گير زنداني نا آرام براي آرام و شادمان ساختن سگ همدمش به بهترين گونه مي تواند در تنش زدايي از زنداني و آرامش بخشي به او سودمند واقع شود. به اين ترتيب همدم و همجوار بودن با سگ در زندان، مي تواند جنبه هاي رفتار درماني بسيار سودمندي داشته باشد. در آغوش گرفتن سگ مي تواند احساس امنيت و آسودگي را به زنداني منتقل نمايد. فرد خطا کار به خوبي ياد مي گيرد که چگونه خود او نيز همچون سگ هم بندش مي تواند با حفظ و تقويت تغييرات مثبت و پيشگيري و زدودن کارهاي منفي و نادرست مورد تشويق قرار گرفته و به آغوش گرم و پذيراي اجتماع باز گردد.
درمان به گونه«باغ وحش درماني»، براي کودکان-به ويژه براي کودکان دچار اختلالات رفتاري و کم دقتي- به عنوان الگويي از شيوه تداخل و قواعد و قانون هاي بر همکنش آدم، حيوان و طبيعت بسيار اثرگذار و آموزنده است.
«درمان با حيوانات» به طور کلي يک نوع درمان معنوي-اخلاقي است که در آن افراد از کودکي مي توانند«پذيرش و اعتماد به خويشتن»، «مسئوليت پذيري اجتماعي»، «به دست آوردن مهارت هاي زندگي اجتماعي و درک متقابل» و«احترام به ديگر آفريده ها در بستر هم بسته آفرينش» را تمرين نموده و فرا گيرند.

اهداف معمول سود جستن از حيوانات در درمان
 

اختلالات رواني-رفتاري عبارتند از:
 

* بهبود مهارت هاي اجتماعي
* تشخيص روشن تر وضعيت رواني فرد
* فراهم آوردن شادکامي، هيجان و عاطفه
* ابراز غم و اندوه
* بهبود اعتماد به خويشتن
* اصلاح واقعيت سنجي در فرد
* رشد و پيشرفت همکاري و همدلي
* اصلاح توانايي حل مسئله
* اصلاح تمرکز و توجه
* کاهش کردارهاي مداخله جويانه تکانشي
* اصلاح توانايي در بيان احساسات
* کاستن از اضطراب تعميم يافته
* کاهش خشونت و پرخاشگري
* اصلاح توانايي دوباره اعتماد نمودن به ديگران
* يادگيري درباره بر هم کنش مناسب
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30